ایده‌ی پرفروشِ «انسان کامل»

نمی‌خوام این نوشته رو با اشاره به کم‌ نوشتنم شروع کنم. کم نوشتنی که تنها علتش طراحی بد محیطی هست. (طراحی بد محیط با انتخاب خودم)

ساعت اینترنت رفتنم و نحوه‌ی نوشتنم و چند عامل محیطی دیگه باعث شدن توی چند روز اخیر کمتر بنویسم. حالا حرفای دیگه‌ای هم هست، ولی من نمی‌خوام این نوشته رو با اشاره به کم نوشتنم شروع کنم. (!)

یکی از بدی‌های کم نوشتن اینه که ایده‌هایی که در نگاه اول ارزشمند به نظر میان و می‌تونن هزاران کلمه محتوا تولید کنن و فضایی جدی توی فکر خود آدم و خواننده‌هاش به خودشون اختصاص بدن بدون این که حتی نوشته بشن فراموش می‌شن.

یکی از این ایده‌ها، توی ذهنم با عنوان انسان ناقص شکل گرفته.

انسان ناقص، در مقابل انسان کامل.

انسان کاملی که بخش مهمی از اعتقادات و فرهنگ و حتی تاریخ و سیاست ما روی اون بنا شده.

بذارید حدود نگاه یه آدم مذهبی (و کدوم ایرانی‌ای هست که تا حد زیادی مذهبی نباشه؟) رو در این باره توضیح بدم:

ایده‌ی انسان کامل، همون ایده‌ایه که تا چشم باز کرده‌ایم درباره‌ی ائمه‌ شنیده‌ایم و بعد که بزرگ‌تر شده‌ایم در بخش‌های دیگه‌ی اعتقاداتمون به چشممون خورده، وقتی تلویزیون نگاه کردیم یا کتاب درسی تاریخ رو خوندیم قهرمان‌هامون همیشه کامل بوده‌اند و وقتی هم که به رئیس‌جمهور منتخبمون رای داده‌ایم یک انسان کامل حکمش رو تنفیذ کرده. (بسیاری از مذهبی‌ها رهبر رو به نوعی انسان کامل می‌دونن. #آقا_خوشش_بیاید )

به هر حال فکر می‌کنم توی ذهن تمام انسان‌ها مفهومِ انسان کامل یه مفهوم پررنگ باشه.

بذارید جمله‌ی قبلم رو اصلاح کنم:

مفهوم انسان کامل‌ بخش مهمی از اعتقادات و فرهنگ و تاریخ و سیاست دنیا رو شکل می‌ده.

شاید این موضوع به خاطر نحوه‌ی ادراک ما از دنیا باشه، این که دنیا رو با داستان‌ها می‌فهمیم و هر داستانی یه قهرمان داره و ما قهرمان‌ها رو کامل می‌بینیم.

در هر حال به نظر می‌رسه این نگاه اجتناب‌ناپذیر باشه. و ما تا وقتی که انسان هستیم مجبوریم داستان بسازیم و مجبوریم قهرمان‌های کاملی داشته باشیم. همون‌طور که مجبوریم خدا داشته باشیم و چیزی رو بپرستیم و فداش بشیم.

شاید تنها کاری که در مرحله‌ی تفکر بتونیم انجام بدیم اینه که با این جبرمون آگاهانه و هوشمندانه و خردمندانه برخورد کنیم.

بگذریم.

من خیلی وقت بود که با ایده‌ی انسان کامل مشکل پیدا کرده بودم. شاید چند سال. یه جای کار می‌لنگید، و من هم حال نداشتم بشینم ببینم مشکل کار از کجاست، برام اولویت هم نداشت. همین‌طوری گوشه‌ی ذهنم گاهی چیزهایی در این باره اتفاق می‌افتاد و می‌گذشت. شاید می‌شد که صحبت‌های کوتاهی هم با بعضی از دوستام در این باره داشته باشم. مثلا این پست که یک سال پیش فرستاده شده رو ببینید، در همین رابطه‌ است.

تا این که چند ماه پیش یه عبارت به ذهنم رسید، 

انسان ناقص.

خیلی عبارت پیش پا افتاده و خنکی به نظر میاد، ولی با این عبارت تونستم اون روی سکه‌ی* انسان کامل رو نگاه کنم و همین باعث شد دسته‌بندی‌های بهتری توی ذهنم شکل بگیره و بهتر بتونم درباره‌ی انسان کامل فکر کنم.

از همون موقع تیترهایی درباره‌ی انسان ناقص به ذهنم می‌رسید، ولی به خاطر طراحی محیطی بد هیچ کدومش نوشته نشد:

«اصلا انسان بما هو انسان ناقص هست. انسان کامل عبارتیه شبیه به آبِ خشک.»

«پیامبر توی قرآن اصلا کامل نیست. غیب نمی‌دونه، مشورت می‌کنه.»

«آفت‌های مفهوم انسان کامل، همین باعث نمی‌شه سیستم نسازیم و همیشه متکی به اشخاص باشیم؟ آیا بخشی از مفهوم «انتظار» به همین خاطر نیست؟ به جای سیستم‌سازی دنبال انسان کامل می‌گردیم.»

«خوبی‌های مفهوم انسان‌ کامل.»

«مفهوم انسان ناقص برای خودسازی بهتر نیست؟»

«ما با نقص‌هامون داریم کلی کار انجام می‌دیم، چطور می‌شه فهمید یه خصوصیت (مثلا مهربانی) نقص هست یا کمال؟ آیا این به همون داستان‌سازی مربوط نیست؟»

اینا بعضی از چیزهایی هست که در این رابطه توی این چند ماه برای لحظاتی به ذهنم رسیده. هر چند درباره‌ی این‌ها چیزی ننوشته‌ام ولی هر کدومشون مثل یه کلید بودن، با فکر کردن درباره‌ی انسان ناقص،‌ تونستم رابطه‌ام با انسان کامل رو بهتر تعریف و تنظیم کنم.

باز هم بگذریم.

آخرین تیتری که در این رابطه به ذهنم رسید تیتر همین پست بود:

«ایده‌ی پرفروش انسان کامل»

اخطار: با عرض معذرت از خوانندگان فرهیخته‌ی وبلاگ، ادامه‌ی متن حاوی حرف‌های نه چندان فاخر هست، در ضمن بخشی از فیلم fast and furious 8 هم اسپویل می‌شه.

می‌تونین به علامت قرمز پایین مراجعه کنید. 

این ایده وقتی که داشتم این فیلم رو می‌دیدم به ذهنم رسید:

علیرضا پناهیان در خارج**

فهمیدین کدوم فیلمه؟

نه؟

بذارید از اون طرف نگاه کنیم:

وین دیزل - انسان کامل خارجی‌ها

درباره‌ی «سریع و خشن ۸» حرف می‌زنم.***

شاید توی همین صحنه‌ی فیلم بود که این تیتر به ذهنم رسید.

توی این صحنه وین دیزل بعد از این که یه مسابقه‌‌ی ماشین‌سواری رو با علم و مهارت و شجاعت فوق‌العاده‌اش برنده می‌شه، قرار بوده که ماشین خفن این آقا که شبیه حاج‌آقا پناهیان هست رو ازش بگیره، ولی یه حرکت می‌زنه که سریعا و دقیقا من رو یاد امام علی می‌اندازه، ماشین رو ازش نمی‌گیره و بهش می‌گه مواظب مردمت باش! 

بعد برام جالب می‌شه: تا این‌جا می‌دونستم این شخصیت فیلم از همه نظر فوق‌العاده است. جسم و هوش و شجاعتش عالیه و در ضمن خیلی هم بامعرفت هست! ولی واقعا انتظار نداشتم دیگه در حد امام علی باشه!

پایان اخطار.

سری فیلم‌های سریع و خشن حدود ۱ میلیارد دلار خرجشون شده و در مجموع بیش از ۵ میلیارد دلار فروش داشته‌اند. سایت ویکیپدیا می‌گه این فیلم در رتبه‌ی دهم پرفروش‌ترین سری‌های ساخته شده است. می‌بینید؟ مردم واقعا ایده‌ی «انسان کامل» رو دوست دارن. بقیه‌ی لیست رو می‌تونید اینجا ببینید. تقریبا تمام ۱۰ سری پرفروش بر پایه‌ی این ایده ساخته شده اند. (دنیای مارول، بتمن، هری پاتر، جیمز باند، ایکس‌من و اسپایدر من) 

ممکنه دن اریلی از ذات غیرمنطقی مغز ما آدم‌ها بگه، ست گادین همه جا تکرار کنه که «چیزی به اسم بهترین راه وجود نداره» و خدا توی جای‌جای قرآن اشاره کنه که «قل انما انا بشر مثلکم»،

ولی آدم‌ها راه خودشون رو می‌رن، داستان می‌سازن، قهرمان پیدا می‌کنن و دوست دارن قهرمانشون رو کامل ببینن.

----------------

* این نوشته‌ی بابک یزدی رو دوست داشتم. راستش همه‌ی نوشته‌های بابک یزدی رو دوست دارم. سخت می‌نویسه، و شیرین، و این دقیقا همون چیزیه که من می‌خوام.

(در مقابل سخت و تلخ: حرف‌های آخوندها،

آسون و تلخ: تلگرام،

و آسون و شیرین: صدرا علی‌آبادی.)

راستی آسون مساوی نیست با ساده.

** شاید این حرف یکم توهین‌آمیز به نظر بیاد، ولی یه شوخی ساده است. خیلی شباهت دارن خداییش!

*** سانسور شده‌اش رو تاینی‌موویز گذاشته اگه خواستید دانلود کنید. (متین اینجا رو می‌خونی؟ ;) )

- راستی! بخش نظرات هم از این به بعد باز هست. نسخه‌ی آزمایشی روش قبلی جواب نداد.


موضوعاتِ مرتبط:
سلام، چقدر خوشحالم که ارسال پیام رو باز کردید و می تونم ازین به بعد با سؤالام هم شما رو گیج کنم و هم خودم رو ⁦:-)⁩
فکر می کنم این ایده انسان کامل از جایی شبیه عالم مثل افلاطونی اومده باشه، در حقیقت به قول شما، ما وقتی نقصی رو میبینیم که کمالی رو در جایی دیده یا مجسم کرده باشیم.(هرچند چیزی که به خیال بیاد هم دارای درجه ای از نقصه).  از طرف دیگه میل ما به «بت سازی» یا «قهرمان سازی» این ایده رو هم تقویت می کنه که باعث میشه دوچندان گرفتار خطاهای شناختی بشیم و تعصب و جزم اندیشی هم میوه لاینفک این عقیده است.
حقیقتا من فکر می کنم شاید به جای ایده «انسان کامل» (که به نظرم پارادوکسیکال هم هست٬ چون انسان اگر در مقابل موجودیت برتر الهی قرار بگیره، نه امکاناتش و نه حتی توانایی کمال رو داره) ایده «صفات کمالی» قرار بگیره خیلی از بدفهمی ها اصلاح می شن. یعنی به جای اینکه به دنبال فرد بی نقص باشیم که هرکاری او کرد چشم بسته انجام بدیم، دنبال مجموعه صفات مثبتی بگردیم که در افراد مختلف باعث رشد شده و اون ها در خودمون تقویت کنیم. اینطوری لازم نیست بی چون و چرا هر فعلی رو بپذیریم و از نگاه صفر و یکی مطلق هم فاصله می گیریم. اگرچه این کار مستلزم نگاه دقیقتر و تحلیل مشکل‌تری هست ولی از افات کمتری برخورداره.

سلام. البته قبلا هم می‌شد توی اون صفحه‌ی خاص کامنت گذاشت، ولی گویا اینطوری بیشتر کامنت گذاشته می‌شه.

آره، به نظر شبیه هم هستن.
می‌دونید، یه جایی از متن اشاره کردم، اصلا شاید چیزی به اسم صفات کمالی هم وجود نداشته باشه، مهربانی در یک نفر می‌تونه زشت و در فرد دیگه می‌تونه زیبا باشه.
من بیشتر به ترکیب این خصوصیات فکر می‌کنم، به نظرم ترکیب این خصوصیات (و ترکیب هر فردی با محیط خاص خودش) می‌تونه نوعی از کمال رو به نمایش بگذاره. کمالی که برای هر فرد و برای هر محیط می‌تونه منحصر به فرد باشه.
نکته‌ی دیگه اینه که من مشکل خاصی با ایده‌ی انسان کامل ندارم، اولش که حول این موضوع فکر می‌کردم دنبال ردش بودم، ولی الان می‌بینم علاوه بر این که امکان ردش وجود نداره (به خاطر ساختار تفکر ما آدم‌ها)، در بسیار از موارد مفید هم هست. به نظرم متولی‌های جامعه، متفکران جامعه، باید از این ایده در جهت درستش استفاده کنن. مثلا باکس‌ آفیسی که بهش اشاره کردم نشون می‌ده که می‌شه از این ایده حسابی پول در‌آورد. یا مثلا طرفداری از ائمه رو در نظر بگیرید، یکی از مهم‌ترین دلایلش همین ایده است، احتمالا کسانی که ائمه رو به عنوان انسان‌های کامل معرفی کرده‌اند چنین قصدی داشته‌اند، می‌خواستن الگو برای جامعه تعریف کنن، و این کار اگه درست و دقیق (توسط متولیان و متفکران) انجام بشه خیلی هم مفید هست. 
توی این پست همون طور که گفتم می‌خواستم درباره‌ی روی دیگر این سکه صحبت کنم، تا بهتر بشناسیمش. تا حدودش رو دقیق‌تر متوجه بشیم.
توی محیطی که من هستم، فکر می‌کنم حتی صحبت درباره‌ی این موضوع آموزنده باشه. صحبت درباره ی روی دیگه ی سکه ی انسان کامل.

منتظر اتفاقات خوب (حورا) ۳۱ شهریور ۹۶ , ۱۲:۲۲
وقتی عنوان رو دیدم، فکرم رفت سمت کتاب "انسان کامل" مرتضی مطهری!
ما آدم ها همیشه به دنبال بهترین بودیم و هستیم! 
پیمان محسنی کیاسری ۳۱ شهریور ۹۶ , ۱۶:۱۵
سلام 
علیرضا پناهیانش واقعا خوب بود :)))

البته نوشته‌های شما همیشه خوبه

سلام. :)

بنده خدا پناهیان.
لطف داری.

امیرحسین ۱۰ مهر ۹۶ , ۰۰:۰۳
عجب
همیشه برام جای تعجب بود که چرا فیلم های یکم بیشتر از مضخرف مارول انتقدر پرفروش و محبوب هست
البته فکر میکردم بیشتر ریشه تو بچه گی داشته باشه چون بیشتر شخصیت های کامیک بوک هستش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">