چرا قرآن نمیخوانیم؟
چیزهایی که به ذهن من میرسه:
۱. این کتاب برای ما یه کتاب بیخاصیته.
تنها دلیلمون برای خوندنش روایات و توصیههاست. میشه گفت فقط و فقط برای ثوابش خونده میشه (ثوابی که علتش رو نمیدونیم)، نه به خاطر کارکردهایی که در دنیا و آخرتمون میتونه داشته باشه.
۲. راه فهم قرآن بسته است.
زبانش عربیه و ما عربی نمیدونیم.
به ما یاد ندادهاند که چگونه جواب سوالهامون رو از قرآن بگیریم.
به ما «اجازه ندادهاند» که جواب سوالهامون رو از قرآن بگیریم:
این یه جواب کلیشه است در برابر سوالات قرآنی مردم: قرآن محکم و متشابه داره، برای فهمیدن قرآن باید ادبیات عرب رو به طور کامل بلد باشی، شان نزولها رو بدونی، و با علم تفسیر هم آشنا باشی. «همین جوری نمیشه یه آیه از قرآن رو برداری و ازش نتیجهای بگیری.»
و معمولا یه حدیث رو خیلی شنیدهایم، این که پیامبر گفته هر کس قرآن رو تفسیر به رای کنه جایگاهش در آتش هست. خب با این میزان ترسونده شدن، واقعا نمیارزه توی قرآن تامل کرد و ازش حرف بیرون کشید.
(من با جملات بالا مخالف نیستم. فقط میگم به جای تکرار این جملات، با مثال زدن یه آیهی دیگه به طرف نشون بده که فهمش از قرآن ناقصه. البته گمان میکنم در بسیاری از موارد فرد پاسخگو توانایی آوردن استدلال قرآنی رو نداره.)
۳. قرآن علیه منافع ماست. (انس با قرآن خیلی هزینه دارد)
تمام دلایلی که باعث شده کتابهای آسمانی قبلی از نظر لغوی یا معنایی تحریف بشن یا مخفی بشن یا نادیده گرفته بشن همین الان هم وجود داره.
قرآن دشمنهای زیادی داره.
حاکمان میتونن دشمن قرآن باشن.
بزرگترها و کوچکترهای جامعه میتونن دشمنش باشن.
جوونها، پیرها، مردها و زنها میتونن دشمن قرآن باشن.
قرآن منافع ناحق «همهی ما» رو تهدید میکنه. خب هر کس اینطوری باشه تقریبا هممون دشمنش میشیم.
(سلام خدا بر علیبنابیطالب)
۴. با چیزهای بدی گره خورده.
چند وقت پیش برای مراسم سال یکی از اقوام رفته بودم بهشت رضا. اونجا یه آدم چرک و بدصدا، با یه لحن حالبههمزن و یه سیستم صوتی مزخرف داشت با سرعت زیاد سورهی رحمان رو میخوند، وسطش هم گوشیش زنگ خورد و شروع کرد صحبت کردن: «باشه الان میام، گفتید بلوک چندید؟ باشه آمدم، ۵ دیقه دیگه اونجام.» ...
اگه گفتید جای دیگهای که خیلی قرآن شنیدهایم کجا بوده؟
سر صف. وقتی که سر صبح به زور پا میشدیم و میرفتیم مدرسه و مراسم صبحگاهی رو تحمل میکردیم. وای از اون روزایی که هوا هم سرد بود.
(راستی چرا اون همه المان مذهبی توی مراسم صبح مدرسههامون بود؟ چند وقت پیش یه روز صبح که خیلی هم هوا سرد بود و خیلی هم خوابم میومد، داشتم توی خیابون راه میرفتم و به ذات زندگی فحش میدادم که یهو صلوات خاصهی امام رضا رو از بلندگوی یه مدرسه شنیدم. هم تمام این احساسها و المانهای مذهبی با هم قاطی میشن، نمیشن؟)
۵ و ...
چیزهای دیگهای هم میشه گفت،
مثل این که پارادایمی که توش زندگی میکنیم و درس میخونیم عوض شده، و برای فهمیدن قرآن حداقل به دوتا مغز نیاز داریم.
به قول حاجآقا قاسمیان: «قرآن توی حوزه هم مهجوره».
مبلغهای دینی (طلاب) دین خودشون رو هم از قرآن نمیگیرن چه برسه به این که بخوان مردم رو با قرآن آشنا کنن.
احترام بیش از حدی که به قرآن میذاریم. چه در فکرمون و چه در عملمون.
فکر: قرآن بالاتر از اینه که امثال ما بفهمیمش.
عمل: بدون وضو نمیشه/نباید قرآن رو دست گرفت و خوند.
توی این نوشته هیچ کدوم از علتهای قرآن خوندنمون که زیاد هم هستن گفته نشده.