حتی اگر نباشی ...
می خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان آفتاب را
بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بالِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون پرسشی چه نیازی جواب را
-----------------------------
از کتاب "تازه ها"ی قیصر امین پور دوست داشتنی.
این شعر رو امیر جعفری توی دبیرستان برام می خوند، منم سعی می کردم توش دنبال زیبایی بگردم، کم و بیش هم موفق می شدم!
ولی الان که می خونمش می بینم راهی که توی این شعر پیموده می شه، دقیقا یکی از راه هاییه که حاج آقا صفایی برای اثبات خدا می رفتن ....