تلخیِ قرآن 2
می دونم که بی عاری کلمه ی چندان جالبی نیست که آدم به خودش نسبت بده؛ و حتی بی عاری دقیقا اون چیزی نبود که باعث شد با اون مشکلات، به قرآن خوندن ادامه بدم؛ ولی درک کنید که روش خوبی بود برای این که کاری کنم این نوشته ها رو دنبال کنید!
در واقع من به طور ناخودآگاه داشتم همه ی حرفای خدا درباره ی کافرا رو به خودم می گرفتم، انگار خیلی عجله داشتم (عجله ای که مانع یادگیریه)، فکر می کردم منظور خدا رو واقعا دارم می فهمم، فکر می کردم معنای کلماتی که خدا به کار می بره دقیقا همون معناییه که توی ذهن من هست.
ولی همین بی توجهی و نشنیده گرفتنِ حرف ها، و ادامه دادنِ خوندن، و کم کم فهمیدنِ منظورِ خدا از بعضی کلماتش، باعث شد یکم از اون سختی اولیه کم بشه.
فکر می کنم اولین قدم برای برخورد با این تلخیِ اولیه ی قرآن اینه که صبور باشی، بذاری کلام منعقد بشه، بذاری حرفِ طرفت تموم بشه و بعد درباره اش نظر بدی. البته متاسفانه کلامِ خدا توی قرآن با یک آیه و ده آیه و یک سوره و حتی یک جزء منعقد نمی شه، فقط بعد از کامل خوندنِ قرآنه که می تونی درباره اش نظر بدی. حتی با یکدور خوندن هم درست نمی تونی منظور رو کامل بفهمی، بلکه باید چند دور بخونیش و توی هر دوری که می خونی چیزای جدیدتری یاد بگیری.
البته فکر نکنید این حرف فقط درباره ی قرآن درسته، تقریبا همه ی کتاب ها رو با کامل خوندن و چند دور خوندن می شه درست متوجه شد، و واقعا فهمید که توی فکرِ نویسنده چی می گذشته.
این رو هم نمی گم که تا قبل از یکدور کامل خوندنِ قرآن شروع به فکر کردن کنید، تنها چیزی که می گم اینه که در مقابل تلخیِ قرآن صبور باشید، و حرفایی که به کافرها گفته می شه رو به خودتون نگیرید، و اصلا خودتون رو کافر یا حتی منافق ندونید. (چون تقریبا مطمئنم که معنای کافر رو نمی دونید.)
----------------------------
- معلومه که هر سوالی داشتید باید بپرسید.
- این نوشته ها تنها یک سر نخه، به تفصیل فعلا چیزی نخواهم نوشت مگر این که توی کامنت ها بحثی تفصیلی یا موردی شکل بگیره.
- توی نوشته ی بعدی یک اصلِ کلیدی توی یادگیری رو بهتون می گم، که همه جا به دردتون خواهد خورد.