زندگی واقعی چه شکلیه؟

تصویر اول جذابه، هیجان‌انگیزه و رویایی.
احتمالا وقتی از بیرون دارید به زندگی مشترک نگاه می‌کنید یه تصویری تو این مایه‌ها می‌بینید.
حتی احتمالا وقتی دارید به خروج از رابطه‌ی فعلی و بودن با یه نفر دیگه فکر می‌کنید هم چنین تصویری جلوی چشمتونه. (هرچند توی اون تصویر این‌قدر ریش و این‌قدر حجاب وجود نداشته باشه.)
توی تصویر اول همه‌ چیز جذابه، از همه نظر.
مرد چارشونه، خوش اندام و زیباست. زن هم از هر جهت ایده‌آل هست. هر دو خیلی به خودشون رسیده‌اند و بی‌اندازه شاد هستن و احتمالا هیچ غمی ندارن. عشق و علاقه‌ هم که مشخصه داره فوران می‌کنه. حتی فکر می‌کنم اگه دقیق‌تر بشیم این دو نفر تمام فضائل اخلاقی رو هم توی خودشون جمع کرده‌اند و از نظر روحی هم در حد اعلای انسانیت هستن.
ولی فقط یه مشکل کوچیک داره، این‌که «واقعی» نیست. هیچ وقت توی هیچ‌ کجای جهان واقعی چنین تصویری دیده نمی‌شه. تنها توی تخیل آدم‌های عزب و توی نقاشی‌ها می‌شه چنین تصاویری رو پیدا کرد. فقط هالیوود می‌تونه چنین تصویری بسازه، و فقط توی آرزوهاست که همه چی این‌قدر پرفکته.
جهان واقعی بیشتر شبیه تصویر دومه. کاملا معمولی از همه نظر. حتی برای یک سوپراستار یا یک مدل یا یک آدم خیلی پولدار هم همین شکلیه، کاملا معمولی از همه نظر.
به هیکل زن و مرد دقت کنید، به چهره‌هاشون، به میزان خوشحالی و میزان توجهشون به همدیگه. و حتی به خونه‌شون. 
زندگی واقعی این‌ شکلیه.
اصلا این کارِ مغزه که وقتی به چیزی نزدیک می‌شی شبیه تصویر دوم می‌شه. و هرچی ازش فاصله‌ات بیشتر باشه شبیه تصویر اول به نظر می‌رسه. به همین خاطر گفتم برای آدمای خیلی پولدار یا خیلی زیبا هم زندگی همین شکلیه. 
و نتیجه‌ی مهم این داستان اینه:
کسی که نتونه عظمت و زیبایی و لذت رو در تصویر دوم پیدا کنه، تقریبا هیچ وقت در زندگی به عظمت و زیبایی و لذت دست نخواهد یافت. (مگر وقت‌هایی که در حال خیال‌پردازی باشه و یا دچار توهم شده باشه.)
ــــــــــــــــــــــــــــ
اگه با کاربرد کلمه‌ی سکسی در انگلیسی آشنا باشید، در یک کلمه، تصویر اول سکسیه.
 تصویر اول به همین خاطر «می‌تونه» خطرناک باشه، داره یه زوج مذهبی رو نشون می‌ده که ممکنه در حال خوندن قرآن باشن. ولی علت جذابیتش همون رنگ‌آمیزی هست، همون رویاپردازی، و همون فاصله گرفتن از زندگی «واقعی»
خیلی خوشحال شدم وقتی با دیدن این دو تصویر پشت سر هم، متوجه شدم تصویر دوم رو خیلی بیشتر دوست دارم. حس کردم کمی عاقل شده‌ام.
منکر فایده‌ی تصویر اول نیستم، بسیاری از انگیزه‌هامون رو از چنین تصاویری به دست میاریم، خیلی وقتا بهمون امید می‌ده، اصلا مگه می‌شه کسی رویاپردازی نکنه و یا «واقعیت رو همون‌طور که هست» ببینه؟ همه‌مون مقداری توهم داریم، و باید داشته باشیم.
ولی حواسمون به این هم باشه که تصویر دوم به واقعیت نزدیک‌تره:
وقتی که می‌خوایم خریدی انجام بدیم خیلی وقتا تصویر اول فریبمون می‌ده. (به کتاب‌هایی که خریدید و نخوندید و محصولاتی که چندان به دردتون نخورد فکر کنید. بسیاری از فروشنده‌های فوق حرفه‌ای توانایی زیادی در ساختن تصویر توی ذهن مشتری‌ها دارن)
موقعی که می‌خوایم هدفی برای خودمون در نظر بگیریم گاهی اصلا تصویر دوم رو نمی‌بینیم. (و بعد از رسیدن به هدف پشیمون می‌شیم.)
به طور کلی وقتی داریم به چیزی دور از خودمون فکر می‌کنیم اگه حواسمون نباشه دچار خطا می‌شیم. (مثلا راجع به علامه طباطبایی یا علامه حسن‌زاده‌ی آملی احتمالا تصویر اول میاد توی ذهنمون، همین‌طور درباره‌ی پیامبر (ص)، همین طور وقتی عاشق آمریکا می‌شیم احتمالا تصویر اولی رو داریم نگاه می‌کنیم یا وقتی که داریم به بعد از پولدار شدن یا بعد از دکترا گرفتن فکر می‌کنیم یا داریم خودمون رو می‌ذاریم جای محمدرضا گلزار ...)
این خطای ذهنی باعث می‌شه فکر کنیم برای زندگی بهتر به چیزی بیش از مقداری که الان داریم و الان هستیم نیاز داریم. (درباره‌ی جمله‌ی اخیر یه پست دیگه خواهم نوشت.) همون‌طور که گفتم ممکنه باعث بشه قدر چیزایی که داریم رو ندونیم و ازشون راضی نباشیم و حتی برای رسیدن به تصویر موهوم اول زندگی الانمون رو خراب کنیم. (خروج از رابطه‌ی فعلی به امید رسیدن به تصویر اول، در رابطه‌ی آینده‌مون با مرغ همسایه)
شاید مهم‌ترین دلیلی که چشم‌چرونی و خیانت همیشه جذاب بوده و همیشه جذاب خواهد بود همین باشه، یک زن جذاب توی خیابون یا محل کارمون فقط یه تصویر داره ارائه می‌ده،‌ در شرایط خاص و در زمان خاص، مغز خنگِ ما اون تصویر رو بیش از اندازه بسط می‌ده، به اندازه‌ی «زندگی» بزرگش می‌کنه و باعث می‌شه در مقایسه با زندگی کنونی‌مون ما تصویر اول رو ترجیح بدیم.
خیلی می‌شه بیشتر نوشت.
مثلا این نوشته رو که ماه‌ها پیش خوندمش توصیه می‌کنم، خیلی خوبه.


موضوعاتِ مرتبط:
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">