مشکلی که با مهارتهای اولیه وجود دارد (به افتخار دکتر میرزاوزیری)
من اخیرا دارم موسیقی یاد میگیرم.
هنوز خیلی راه در پیش دارم تا بتونم یک قطعه رو به خوبی بنوازم. ولی خوبیش اینجاست که وقتی توی این سن یادگیری یک مهارت رو شروع میکنی، میتونی از اول تا آخرش رو زیر نظر داشته باشی.
قبل از شروع میتونی با آدمهای حرفهای توی اون رشته مشورت کنی. کتابهای مرتبط رو بخونی. شرایط یادگیری رو به بهترین شکل مهیا کنی.
در حین یادگیری هم کاملا خودت رو زیر نظر داری و اشتباهاتت رو سریع اصلاح میکنی. حتی راههای سریعتر رسیدن به هدفت رو هم راحتتر پیدا میکنی و از خیلی از بدآموزیهای احتمالی مصون خواهی بود.
همین نظارتی که از اول تا آخر روی پروسهی یادگیری داری خیلی کارت رو راحتتر میکنه و کمک میکنه بهتر اون مهارت رو یاد بگیری.
یکی از مشکلاتی که در آموزش ریاضیات (یا مطالعه، یا تفکر، یا صحبت کردن، یا تعامل با دیگران، یا کار کردن) وجود داره همین موضوع هست.
ما از ابتدا روی فرآیند یادگیری مهارتهای اولیهمون نظارت نداریم. و چه بسا بسیاری از ما حتی تا آخر عمر متوجه نمیشیم که اینها هم یک سری مهارت بودهاند که میتونستیم بهتر یاد بگیریمشون.
تازه اگه وسطِ یادگیری این مهارتها هم نسبت به این موضوع آگاه بشیم، اصلاحِ بدآموزیهای صورت گرفته و تغییر عادتهایی که سالها با اونها بودهایم اصلا ساده نیست. و شاید در خیلی از موارد واقعا صرف نداشته باشه که اصلاحشون کنیم یا اگه صرف هم داره شجاعت این کار رو نداشته باشیم.
به نظرم یکی از بهترین کارهایی که یک معلم ریاضی میتونه بکنه دادن همین آگاهی به بچههاست. اینکه بهشون بفهمونه که میتونن تعاملشون با ریاضی رو تغییر بدن. و ریاضیخوانی مهارتیه که چندان آگاهانه یادش نگرفتهاند و احتمالا در تمام سالهای مدرسه بسیاری از افکار اشتباه دربارهی ریاضی در فکرشون جای گرفته که نیازمند اصلاحه.