مریم میرزاخانی، مریم میرزاخانی، مریم میرزاخانی
حدود ۱۰ ۱۲ سال پیش، وقتی که دوم سوم دبیرستان بودم این اسم و فامیل روز و شب توی سرم میچرخید،
احتمالا تمام دانشآموزایی که از ۲۰ سال پیش به این طرف خودشون رو به طور جدی برای المپیاد ریاضی آماده کردهاند در یه دورانی زیاد دربارهی این اسم با دوستاشون صحبت کردهاند.
مریم میرزاخانی در زمینهی المپیاد ریاضی واقعا آدم عجیبی بوده، از ویکیپدیا:
در سالهای ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ (سال سوم و چهارم دبیرستان) از دبیرستان فرزانگان تهران موفق به کسب مدال طلای المپیاد ریاضی کشوری شد و بعد از آن در سال ۱۹۹۴ در المپیاد جهانی ریاضی هنگ کنگ با ۴۱ امتیاز از ۴۲ امتیاز مدال طلای جهانی گرفت. سال بعد یعنی ۱۹۹۵ در المپیاد جهانی ریاضی کانادا با ۴۲ امتیاز از ۴۲، رتبهٔ اول طلای جهانی را به دست آورد.
عبادالله محمودیان استاد دانشگاه صنعتی شریف و از مسولان برگزاری المپیاد ریاضی در گفتگویی پیرامون مریم میرزاخانی که در سالنامه شرق ۱۳۹۳ منتشر شده گفته:
«در سال ۱۳۷۲ از دکتر حدادعادل درخواست کردم اجازه دهند ایشان (مریم میرزاخانی) در المپیاد شرکت کنند چون آن زمان فقط سال سومیها امکان شرکت در المپیاد را داشتند و ایشان سال دوم بودند. در نهایت هم انتخاب شدند و سال بعد شرکت کردند و خانم میرزاخانی طی دو بار شرکت در المپیاد جهانی هر دوبار طلا گرفت. در ۳۰ تیر سال ۱۳۷۳ وقتی که از المپیاد برمیگشتند دکتر حدادعادل در سرمقاله روزنامه اطلاعات همه این ماوقع را نوشت.»
مریم میرزاخانی اولین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و همچنین اولین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت. وی اولین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و اولین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی نمره کامل گرفت.
حالا شاید بهتر درک کنید که چرا «مریم میرزاخانی» اسطورهی اون روزهای من و دوربین و وحید بود.
اسطورهای که میدونستیم هیچوقت بهش نمیرسیم، ولی اون رو افق زندگیمون قرار داده بودیم/بودن و به سمتش حرکت میکردیم.
مریم میرزاخانی و رویا بهشتی زواره
حتی امروز با خودم فکر میکردم که ما یه جورایی افتخار شاگردی این خانم رو هم داریم. :)
البته یکی دو سال بعد از کلنجار رفتن با کتاب نظریه اعدادش به این نتیجه رسیدیم که این کتاب اصلا کتاب آموزشی خوبی نیست و کتاب مهدی صفا از انتشارات خوشخوان خیلی آسونتره و آدم بهتر توش پیشرفت میکنه. همینجا به هر کسی که میخواد برای المپیاد نظریه اعداد بخونه بگم که کتاب زرد فاطمی اصلا کتاب خوبی نیست. :|
این روزها وقتی این اسم رو میشنوم، نه به یاد جایزهی فیلدز میافتم، نه درخشش یک ایرانی در عرصهی بینالمللی، نه موفقیت یک «زن» در جامعهی مردسالار(!)، و نه حتی زیباییهای ریاضی.
به یاد روزهای دوستنداشتنی مدرسه میافتم، روزهایی که مشکلات مختلف نوجوانی اذیتمون میکرد و ما هیچ «علم» و «بزرگتر»ی برای کمک به خودمون نداشتیم، روزهایی که دنیامون خیلی کوچیک بود، روزهایی که انگیزهها و اهداف و حتی علاقههامون تقلبی و دست چندم بود و روزهایی که حتی یک سالبالایی نداشتیم که بهمون بگه کتاب مریم میرزاخانی رو نخونید*.
دیروز و امروز برای دکتر میرزاخانی ناراحت نبودم، ایشون خیلی باهوشتر از امثال ما بودهاند، حتما محدود بودن زندگی رو خیلی بیشتر از ما درک کرده بودند. و کسی که این موضوع رو درک کنه نیازی به ناراحتی امثال ما نداره.
اگه کمی ناراحت شدم، به خاطر اون سالهای خودم و همهی دبیرستانیهای کشورم بود. نوجوونهایی که تعداد خیلی خیلی کمی از اونها از دست خانواده/رسانه/مدرسه/مسجد/وبقیهیبزرگترهایمسئول جون سالم به در میبرن** و به آدمایی مثل مریم میرزاخانی تبدیل میشن.
-------------------------
* از شانس ما، ما اولین ورودیهای دبیرستانمون بودیم و همیشه بزرگتر مدرسه بودیم.
** مثلا مدرسهها رو در نظر بگیرید، یکی از چیزهایی که مدرسهها سعی در از بین بردنش دارن خلاقیت هست.