روزگار ستمگر و زمانه ی ناسپاس
این نوشته درباره ی یکی از اون 68 کتابه:
حتما می دونید که نمودارِ اون 68 کتاب رو دیگه توی نوشته ها نمی ذارم و برای دیدنش باید به صفحه ی اول وبلاگ برید و روی لینکش کلیک کنید، این رو هم توجه دارید که اون نمودار مستقل از این مطالب به روز می شه، مثلا من تا حالا درباره ی 3 تا کتاب نوشته ام، ولی اونجا می بینید که 8 تا کتاب کامل خونده شده. و تکرار می کنم، هر کدوم از کتاب ها رو خواستید بگید که بهتون بدمش.
درباره ی علی صفایی احتمالا می دونید که ایشون برای من مثل در حکم پدر هستن، تقریبا همه ی کتاباشون رو خونده ام و اسکلتِ فکریم به کمک این مرد بزرگ ساخته شده. (البته این عظمت لزوما به من منتقل نشده.)
پس طبیعیه که از 2 سال پیش که این کتاب منتشر شد، اول خبرش رو توی سایتشون خوندم، بعد رفتم انتشارات امام مشهد و کتاب رو از نزدیک دیدم، دستم گرفتم و ورقش زدم ولی چون پولم نمی رسید گذاشتمش سر جاش. بعد از اون هر بار می رفتم اون کتاب فروشی کتاب رو نگاه می کردم! تا اینکه پارسال خریدمش و بعد از چند ماهی که توی کتابام بود، خوندمش. (یادتونه درباره ی رابطه با طبیعت صحبت کردم؟ این بندی که نوشتم می تونه بخشی از رابطه با یه کتاب رو توضیح بده. مفهومِ رابطه خیلی وسعت داره.)
و دوباره طبیعیه که با متن و محتوا به شدت راحت باشم و نهایت لذت رو از خوندنش ببرم؛ چرا که گوشت و خونِ فکرم (!) سال هاست با این متن ها و محتواها آمیخته شده تغذیه شده.
این کتاب رو می شه به کسایی پیشنهاد کرد که:
می خوان امام علی و نهج البلاغه رو بشناسن،
اهداف بزرگی دارن و مانع های زیادی توی راهشون حس می کنن،
از نامردیِ روزگار می نالن و به یاس رسیده ان،
می خوان به قدرت های فوق تصورِ قدرتمندان برسن،
و ....
البته من هیچ وقت کتابی رو به کسی پیشنهاد نمی کنم، مگر این که اون فرد و دغدغه های امروزش رو بشناسم، که طبیعتا در مورد مخاطب های این وبلاگ امکانش نیست. پس این نوشته ها به معنای پیشنهاد نیست، بیشتر به معنای معرفیه، و می تونه نشون بده که کارهای باحالی می شه توی وبلاگ ها کرد. و اگه چندتا دوستِ همفکر و همراه با هم باشن، خیلی کارهای باحال تری می شه کرد. (حتی اگه فقط یکیشون وبلاگ داشته باشه! :) )