باز هم نمی دانم چه تیتری

این هم یکی از نوشته ها و دغدغه های قدیمی است، با این که نوشته ای طولانی به نظر می رسد ولی به طور خلاصه به چندین مسئله پرداخته و همین باعث شده بعضی جاها کمی گنگ باشد و بعضی جاها هم نیازمند تامل بیشتر. اگر الان می نوشتمش بعضی جاها از کلمات دیگری استفاده می کردم ولی گذاشتم دست نخورده بماند:

شاید یکی از مهلک ترین چیزها برای نوجوانی که قرار است تعهد را در خودش شکل دهد، اینترنت باشد، فضایی که به هر چیزی با اندک تلاشی می توان رسید، و به راحتی می توان کنارش گذاشت. و با توجه به اینکه اینترنت فضایی تعاملی است و "خلوت" در آن تقریبا بی معناست (چرا که "خلوت" کردن نیازی به آنلاین بودن ندارد!) و در ضمن هر کاری که در آن صورت می گیرد برای "نمایش به دیگران" انجام می گیرد، شدیدا استعدادِ خلقِ آدم های سطحی را دارد!

نکته ی دیگر همسان سازی است، بازدیدِ یک دانشمند یا لایکِ او، با بازدید و لایکِ یک دخترِ احمقِ نوجوان تفاوتی ندارد، و هر دو به یک اندازه درگیر می کند.

نکته ی دیگر اینکه کسانی که در این فضا عمده ی فعالیت را دارند و بیشتر به چشم می آیند آدم های کوچکی هستند، و همین خصوصیت در کنارِ خصوصیتِ "نمایش به دیگران" باعث می شود انسان به چیزهایی میل پیدا کند که برایِ این عمومِ احمق جذاب تر است. شاید بیشتر از هر چیزی اینترنت برای سرگرمی استفاده شود و تا حدود زیادی پر بشود از لغویات ...!

سرعتِ عجیب هم دردسر دیگری است، به دوستان می گفتم همین new tab ها پدرِ آدم رو در میارن! گاهی می شه که تو یه خبرگزاری، خبر جدیدی رو از روی هوس باز می کنی و حتی نخوانده می بندی اش! به طور واضحی این سرعت ربط پیدا می کند به سطحی بودن، هرچه سرعت بیشتر باشد انسان فرصت کمتری برای تحلیل وقایع خواهد داشت، و اگر طمانینه ای درونی وجود نداشته باشد (باز هم نوجوانان را در نظر بگیرید)، این سرعت چیزی جز بی حاصلی نخواهد داشت!

برای فرزندِ خودم اصلا دوست ندارم قبل از رسیدنش به عقل و آرامش و خودآگاهی این ابزار را در اختیارش بگذارم (مگر در موارد ضروری) هر چند به نظر ناگزیر خواهم بود تحت نظارت خودم بخشی از سرگرمی ها و "زندگی" اش را توسط اینترنت و فضای مجازی بسازم. ولی در هر حال در تمام سنین و احوالات همچنان لازم می دانم انسان ها از سرگرمی ها و لذت ها و کارهای کاملا واقعی، "سرشار" باشند. و به نظرم تربیت و سیر دادنِ افراد، به "حق" هم "به هیچ عنوان" به وسیله ی "اینترنتِ تنها" امکان پذیر نیست. یعنی اگر کسی یک پیج فیسبوک با 10هزار طرفدار را اداره کند و فقط با 10 نفر از این افراد در تعامل مستقیم "هم" باشد، می تواند بگوید من برای بهبودِ 10 نفر تلاش کرده ام. (همانطور که گفتم دیگران قبل از رسیدن به حدی از رشد "نمی توانند" از نوشته های یک پیج یا یک وبلاگ استفاده کنند، حتی اگر آن نوشته ها دوای دردشان باشد، البته این گفته درباره ی کتاب ها هم صادق است). بگذریم از اینکه معمولا مطالب این صفحات کاملا "تبلیغاتی" و "شعاری" اند و هیچ حرف جدی ای برای گفتن ندارند. و بگذارید واردِ این دلسوزی نشوم که همین شعارها چقدر از "جوانـ"ـه ها را می سوزاند و یا باتلاقشان می شود و آن ها را با توهمِ "انجامِ کاری" مشغول می دارد ....


موضوعاتِ مرتبط:
خیلی خوب بود!

(معمولا سعی میکنم این جمله رو ننویسم اینجا نشد) :)

اون قسمت اخر رو هم کامل کنی خوبه.

تشکر
اون یه تیریپ بود!! متن تموم شده.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">