آقای قاضی! من اشتباهی بودم؛ ریاکار نبودم.
۰.
چند روز پیش این نوشتهی جناب آقای تقوی:
روزگار سخت واعظان بی عمل در عصر دیجیتال
باعث شد چیزهایی به ذهنم برسه.
ولی روز بعدش که این نوشتهی محمدرضا شعبانعلی رو خوندم:
تصمیم گرفتم این پست رو بنویسم.
شاید بد نباشه یه نگاهی به این دو نوشته و کامنتهاشون بندازید.
این نوشته جانبدارانه (به نفع فرد متهم شده به ریاکاری) است، این چند روز حرفهای خوب و مفید و آموزندهی زیادی علیه فرد متهم زده شده. ولی در این نوشته دربارهی چیزهایی صحبت کردهام که این روزها کمتر نوشته و خوانده شدهاند. و البته آدمها علاقهی چندانی به نوشتن و خواندن چنین چیزهایی ندارند.
توی این پست میخوام راجع به اطلاعاتی که در آینده دربارهی من لو خواهد رفت صحبت کنم. اطلاعاتی که باعث میشه عدهی زیادی من رو ریاکار بدونن و به شخص من، ارزشهام و همهی همفکرهام (یا بهتر بگم، همقبیلهایهام) حمله کنن.
با این که به دلایل مختلفی حملهکنندهها رو میفهمم، دلایلی که نیاز به گفتن ندارن، و به نظر من بعضیهاشون به حق هستن و بیشترشون از حقارت و خشم و انتقام (و البته بیکاری) ناشی میشن، ولی لطفا اجازه بدید کمی از خودم و ارزشهام دفاع کنم.*
۱.
من همیشه گفتهام و خواهم گفت که آدم ضایع، کممقدار، ضعیف، و ناقصی هستم.
و کدوم آدم عاقلیه که به این صفتها در خودش آگاهی نداشته باشه؟ (راستی، عاقل هم نیستم!)
منی که دم از دین و ارزشها میزنم، میدونم و اعتراف میکنم که خودم در عمل به همین ارزشها نقصهایی دارم. کوتاهی کردنهای گهگاه من نه چیزی از ارزشِ ارزشها کم میکنه و نه حتی عیب بزرگی برای من هست، و اینکه به هیچ وجه دروغگویی و دو رویی من رو ثابت نمیکنه.
کسی که از خوبی ثروت میگه، حق نداره در برهههایی از زندگیش فقیر بشه؟
کسی که دربارهی موفقیت سخنرانی میکنه، هیچ وقت اجازه نداره شکست بخوره؟
یا کسی که دربارهی محبت کردن به فرزند برای دیگران صحبت میکنه اجازه نداره گاهی اوقات سر بچهاش داد بکشه؟
به نظر من کسانی که دربارهی ثروت و موفقیت و محبت کردن صحبت میکنن و دیگران رو به این ارزشها دعوت میکنن صدق کلامشون در این هست که به اندازهی توانشون (و حتی کمتر) برای تحقق این ارزشها در زندگی و وجود خودشون تلاش کنن، همین.
کسی که موضوعی رو به عنوان یک ارزش تبلیغ میکنه ادعا نداره که اون ارزش رو به طور کامل در وجودش پیاده کرده یا اینکه اونقدر قدرتمنده که تحت هیچ شرایطی خلافی انجام نده.
با دیدن یک خطا از یک نفر ریاکار بودن اون فرد ثابت نمیشه، برای اثبات این موضوع نیاز به اطلاعات خیلی بیشتری هست.
کاش کمی مهربانتر بودیم.
۲.
دلایل زیادی برای وانمود کردن وجود داره. بذارید به چندتاش اشاره کنم:
برای تمرین یک صفت خوب میشه اون صفت رو وانمود کرد.
برای روابط بهتر با اطرافیان نیاز به وانمود کردن هست.
برای رسیدن به شغلها و همسرها و جایگاههای اجتماعی مورد علاقهمون معمولا خودمون رو اندکی بهتر نشون میدیم.
برای تبلیغ خوبیها در جامعه نیاز به وانمود کردن هست.
تمام این دلایل برای فرد ریاکار هم صادقه، اگر خوشبینانه نگاه کنیم فرد ریاکار ممکنه همین هدفها رو داشته بوده باشه (!) و فقط اندکی زیادهروی کرده باشه؛ زیادهرویای که باعث شده به هدفهاش (زندگی بهتر و روابط بهتر و شغل بهتر و جامعهی بهتر) نرسه.
۳.
یک نکتهی دیگه که مخالفای ارزشهای دینی خیلی نسبت بهش احساس غرور میکنن، حس کشف آدمهای ریاکاره، و جالبتر از اون کوبیدن دین با استناد به آدمهای ریاکار. گویا دین ادعا کرده که همهی آدمهایی که ظاهرا مومن هستن واقعا هم مومن هستن.
نکتهی خیلی خیلی خیلی مهم اول اینه که ما چه کسی رو مومن میدونیم؟ واقعا جامعهی ما در تشخیص مومنها معیارهای خیلی احمقانهای داره.
امام صادق میگه: «فریب نماز و روزه مردم را نخورید، زیرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى کند که اگر آنها را ترک گوید، احساس ترس مى کند، بلکه آنها را به راستگویى و امانتدارى بیازمایید.»
و نکتهی دوم اینکه کوبیدن ریا اساسا کار واجبیه ولی یادمون باشه افرادی که دین رو به ما شناسوندن خودشون قدرت دین رو به خوبی میدونستن و بارها و بارها خصوصیات کسایی که از این قدرت سوءاستفاده میکنن رو بهمون گفتهاند.
اولین و جدیترین کوبندهی ریاکاری خود دین هست.
۴. (این بخش یکم عجیبه، شاید مزخرفترین حرف ممکن باشه و شاید ظریفترین نکتهی قابل تامل؛ خودم گیج شدم، اگه میخواید گیج نشید نخونیدش.)
فقط دو عده به طور کامل از ریا مبرا هستن؛ بهترین و خفنترین و والاترین آدمها (جامعهی آماری حدود صفر)، و پستترین و بیتعهدترین و عوضیترین آدمها!
به نظر میرسه ریاکاری، در جامعهها و افرادی معنا پیدا میکنه که به یک ارزش اعتقاد داشته باشن.
هر چقدر جامعهای ارزشیتر باشه بستر بهتری برای رشد ریاکاری فراهم میکنه. (منظور از ارزش، صرفا ارزشهای دینی نیست.)
شما یک پراگماتیستِ ماکیاولیست (در مقابل پراگماتیستِ ایدهآلیست!) رو در نظر بگیرید. برای چنین فردی ریا چه معنایی میتونه داشته باشه؟
اگه با دورویی به نتیجهای که میخواد برسه که رسیده؛
و اگه لو بره و ضایع بشه، کسی به خاطر ریاکاری سرزنشش نمیکنه، فقط بهش میگن خاک تو سرت که تاکتیک اشتباهی رو انتخاب کردی.
ریاکاری مخربترین اثر رو روی آدمهای ارزشی میذاره. به طوری که تمام وجودشون رو زیر سوال میبره.
برای آدمهای دیگه ریاکاری یک تاکتیک اشتباه یا یک صفت حاشیهای نامطلوب هست.
وقتی حملهی جناب تقوی به چفیهپوشها و مداحها و چادریها و متدینین ریاکار رو خوندم، این حرفها به ذهنم رسید، اینکه اساسا ریا با ارزش گره خورده. (البته من اصلا قائل به این نیستم که ایشون با ذات حجاب و مداحی و تدین مخالف هستند.)
پس به دوستان مخالف ارزشهای خودم گوشزد میکنم که کشف چندان بزرگی نکردهاند. رابطهی ریاکاری و چادری بودن، مانند رابطهی ابتلا به سرطان پروستات و مرد بودن هست، و حمله به ارزشها به خاطر وجود ریاکاری مانند حمله به «مرد بودن» به خاطر وجود سرطان پروستات هست.
۵.
با پستترین و بیتعهدترین و عوضیترین آدمها حرفی ندارم.
ولی میخوام به آدمهای باوجدان، ولی ضعیفی که ترجیح میدن هیچ حرفی از هیچ ارزشی نزنن یه بخش از کتاب یک عاشقانهی آرام نادر ابراهیمی رو تقدیم کنم:
«شعار دادن و شعارها را در برنامه کار خود قرار دادن، دوای تمام دردهای ماست. آنها که شعار نمی دهند، فقط به خاطر آن است که می ترسند مجبور شوند پای شعارهایشان بمانند و نسبت به شعارهای خود وظیفه مند شوند. شعار نمی دهند چون وحشت دارند از این که نتوانند به شعارهایشان وفادار بمانند و به همین دلیل هم مسخره ما مردمِ کوچه و بازار شوند. هر شعار اخلاقی، یک تعهد است نسبت به جهان. بُزدل ها و معتادان، جرئت نمی کنند هیچ تعهدی را نسبت به جهان بپذیرند و به همین علت هم شعاردهندگان را مورد بی حرمتی قرار می دهند.»
همین نقل قول رو به بعضی طرفدارای آقای حافظ هم تقدیم میکنم، و بهشون میگم که مملکت که بدون واعظ نمیشه، کدوم جامعهای بدون واعظ وجود داشته، و کدوم جامعهای میتونه بدون واعظ مسیر رشدش رو طی کنه؟
حتما توجه دارید که اون شعر در رد وعظ و وعاظ نیست، در رد واعظانیه که در خلوت آن کار دیگر میکنند.
یکی از عکسهای دوستداشتنی کانال تلگرامم، «جلوتگاه» :)
۶. (این بخش کمی نامربوطه، ولی زیاد نامربوط نیست. اگه حوصله ندارید نخونیدش.)
چرا «چادریا از همه بدترن»؟ چرا «این آخوندا همشون دزدن»؟
این روزا دارم کتاب تفکر، سریع و کند رو میخونم (عجب کتابیه!)،
یکی از چیزهایی که دربارهش صحبت میکنه خطای دسترسپذیری هست. خلاصهاش اینه:
نویسندهی کتاب، دانیل کانمن میگه ما معمولا فساد اخلاقی رو در بین سیاستمداران بیشتر از وکلا تخمین میزنیم. یا اگه اخیرا هواپیمایی سقوط کرده باشه خطر سفر با هواپیما رو بیش از حد تخمین میزنیم. این یه خطاست. تخمین بالای ما صرفا به این خاطره که اخبار فساد اخلاقی سیاستمدارها و سقوط هواپیماها بیشتر منتشر میشه. این اخبار برای مدتها توسط رسانهها پوشش داده میشن و به خاطر دسترسپذیری زیادشون مغز به اشتباه اهمیت بیشتری رو براشون قائل میشه.
دزدی یک آخوند خیلی جذابتره، خبرش بسیار بیشتر پخش میشه، بیشتر دربارهاش گفتگو میشه، و مغز ما اهمیت بیشتری بهش میده.
به همین خاطر ما تعداد آخوندهای دزد رو بیش از حد تخمین میزنیم.
۷.
اول نوشته گفتم که به نظر من بیشتر حرفهایی که این روزها دربارهی این موضوع زد شد ناشی از حقارت و خشم و انتقام و بیکاری بود.
اگه ادعا میکنید که هدفتون اصلاح و ... بوده یک معیار ساده بهتون پیشنهاد میکنم:
خودتون رو بذارید جای اون فرد، آیا حاضرید دیگران حرفی که زدید رو دربارهتون بزنن؟
۸.
واقعا نمیدونم در اینگونه موارد کار درست چیه،
آیا حتی اجازه داریم دربارهی این موضوع سرچ کنیم و یا اینکه تنها به اندازهی یک کلیک به پخش کنندههای چنین اخباری کمک کنیم؟
فرض میکنم پخش این اخبار برای اصلاح جامعه مفید باشه،
به نظرم کار مهمتر و موثرتری که میشه کرد رفع کردن زمینههای ریاکاری باشه.
شاید اگه کمی با هم مهربونتر و پذیراتر باشیم، کمتر بخواهم همدیگه رو تغییر بدیم، فارغ از نوع تفکر و سلیقهی آدما دوستشون داشته باشیم و بهشون اجازه بدیم «خودشون» رو زندگی کنن، افراد دلیل کمتری برای ریاکاری داشته باشن.
اگه به جای اختلافامون رو مشترکاتمون تمرکز کنیم و به هم نزدیکتر و با هم همدلتر باشیم ریاکاری کمتر میشه.
و اگه «اینقدر» همهچی رو ایدئولوژیک نبینیم (چه مذهبیها و چه غیرمذهبیها!) و مثلا برای استخدام کردن یا محبت کردن یا سود رسوندن به آدما به چیزای نامربوط فکر نکنیم، میتونیم از شر افراد ریاکار تا حدودی در امان باشیم.
۹.
تکرار میکنم این پست کاملا یکطرفه بود. دلایل بسیار زیادی برای محکومیت یک فرد ریاکار وجود داره. دلایلی که بعضیاشون حق هستن و بعضیاشون طبیعی، دلایل حقی که من هم قبولشون دارم، و دلایل طبیعیای که چارهای جز تسلیم در برابرشون ندارم.
-----------------
* بنده خدا آزاده نامداری، هم توی پست اینستاگرامش و هم توی فیلمی که منتشر کرد نوعی التماس دیده میشد، این که میگفت من مادر یه بچه هستم و ....